loading...
دنیای خنده |دانلود|جک|اس ام اس|عکس|کلیپ|داستان|شعر|طنز|چت روم|موبایل|نرم افزار‎|‎اموزش|اهنگ|سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
مهــــدیه بازدید : 204 جمعه 1390/08/13 نظرات (0)

قسمت هفتم

برید ادمه مطلب

-کیوان اخماتو باز کن دیگه .بعد از دو هفته هنوزم بد عنقی
-فرید حوصله ندارم
-تو با این کارات مشتری ها رو پر می دی
-من چی کار دارم با اونا
-ان مشتری اومد یکم خوش برخورد باش
-برو بابا
-خسته نباشید کتابای تاریخی تون کدوم سمته
فرید-انتهای سالن .مشخصه
-فرید سایه رو چی کردی
-ان زدی به هدف . می خوام باهاش حرف بزنی
-من؟
-اره .برو بگو که فرید دیوونه ی بی محلی هات شده .بگو فرید می تونه خوشبختت کنه
-دست بردار فرید من نمی تونم جدی حرف بزنم کارتو خراب می کنما
-حالا یه امتحان بکن
کمی فکر کردمو گفشم: باشه اما اگه راضی نشد نگی تقصیر منه ها
-نه بابا .منو این اخلاق؟
-چند می شه اقا
فرید –پشت جلد چی نوشته
خانم میانسال پشت جلد رو نگاه کردو گفت: 700/6
- کیوان یه ساک دستی بده
ساک دستی را به سمت خانم گرفتمو گفتم : بفرمایید
-ممنون پسرم

فصل 5
-ببینید سایه خانم من نمی دونم شما چرا با فرید راه نمی اید .باور کنید پسر بدی نیست .
-اقا کیوان اینقدر اصرار نکنید .اقا فرید شما به اندازه ی موهای سر من دوست دختر داشته
-به جون خودم که برام عزیزه قسم که فرید دوست اونجوری نداشت جز یکی اونم اسمش لیلا بود که به یه هفته نکشید .اذیت می کنه متلک می ندازه ولی اونجور که شما تصور می کنید نیست .اصلا اخلاقش جوری یه که نمی تونه تیکه نندازه
-خوب من دوست ندارم .نمی خوام همسر اینده م این اخلاقو داشته باشه .وقتی باهاش بیرون می رم دخترا از جلوم رد شنو بهش سلام بدن بگن می شناسیمت
-شمام خیلی سخت می گیری .مگه خودت نداشتی ؟
-
-چرا جوابمو نمی دی سایه خانم ؟ داشتی دیگه . چطور خودت اره همسرت نه
از روی نیمکت بلند شدو گفت: بهتره به باشگاتون برسید
- تا باشگاه من 45 دقیقه مونده پس بشینید
-من نمی دونم چرا نمی تونم فریدو تو قلبم نگه دارم
-صبر کنید سایه خانم
به تندی راه می رفت .سنگ جلوی پامو لگدزدمو با حرص روی نیمکت نشستم

***
استاد علیمی- کیوان بیا با محمود مبارزه کن
-استاد پام ضرب دیده
نوید- یخ بیارم برات
-بطری داری؟
-اره
-دستت درد نکنه بده که رو پام قرمز شده .حداقل بادش بخوابه

به مبارزه ی بچه ها نگاه می کردم .خیلی دوست داشتم امروز روی امیر علی رو کم کنم اما حیف که سینا ارنج گرفتو پامو داغون کرد
استاد علیمی- کیوان تنبلی بسته پاشو بیا با زردا کار کن
-اه
بطری اب یخو رو نیمکت گذاشتمو به سمت صف کمربند زردا رفتم .اصلا حوصله اموزش دادن به این فنچارو نداشتم
اگه فرید بفهمه سایه راضی نشده حتما خیلی ناراحت می شه
پیمان-خوب انجام می دم
-اره ماکیتو محکم بزن اینجوری به جایی نمی رسی
یاسر- می شه یدونه الگول ماکی برام بزنید
کمی فاصله گرفتمو الگول ماکی زدم
-حالا تمرین کنید
صدای سوت استاد بلند شدو این نشانه ی تمام شدن وقت بود
درحالی که ساک باشگاهو رو دوشم می ذاشتم گوشیمو از جیب شلوار جینم در اوردم
فرید چهار بار میس انداخته بود
شماره شو گرفتمو منتظر موندم تا برداره .با اولین بوق برداشت
-الو چی شد کیوان
-هیچی . مرغش یه پا داره
جوابی نداد دوباره گفتم : فرید گوشت با منه؟
-هان چی اره .کیوان من کار دارم خداحافظ
گوشی رو از حرص خاموش کردمو به سمت کتابفروشی رفتم .منو فرید چقدر بدبختیم .دختر قحطی بود به اینا گیر دادیم؟
*****

کتابفروشی شلوغ بودو فرید م دانشگاه بودو من دست تنها رسیدگی به مشتری برام سنگین بود .هر کاری می کردم نمی تونستم زود مشتری ها رو راه بندازم
بعد از یک ساعت سرم خلوت شدو بسته ی بیسکویتو باز کردم که بخوردم یه دفعه همون دختری که هفته پیش اومد و کتاب نتها ویولن رو سفارش داد اومد تو
-خسته نباشید .کتابمو اوردید
-بله تو قفسه موسیقی یه
به سمت قفسه ها رفت . می تونستم تو چشماش شیطنت رو هم ببینم اما خیلی سعی می کرد جدی باشه .
بعد از چند لحظه به سمتم اومدو خواست چیزی بگه که گوشیش زنگ خورد
-دیگه چیه؟
-
-بی خود من دیگه نمیام .نمی تونم قبول شم خوب چیکار کنم ؟ ندیدی استاد چه جوری ضایعم کرد؟
-
-معلومه به تو که بد نمی گذره .استاد باهات دوسته .من بدبخت تو کمربند ابی موندم فکرشو بکن .اون بیرونم نمی کنه چون اگه بیرونم کنه یه شاگرد کم می شه واون برابر با کم شدن حقوقش
-
-دیگه بسته نمی خوام ادامه بدم فعلا خداحافظ
گوشی شو تو کیفش گذاشتو گفت : ببخشید اقا . دوباره ادامه داد .: ممنون چقدر می شه
کتابو تو ساک دستی گذاشتمو گفتم: رزمی کارید؟
اخم خنده داری کردو گفت : بله
-چه رشته ای؟
-اقا چقدر می شه بدید برم
-اول جوابمو بدید
مثل دختر بچه ها باشو زمین کوبیدو گفت : ایییییییییه نمی خوام بگم
چشمک زدمو گفتم: حالا بگو؟
-عجبا اقا دوستم کم بود شما هم اضافه شدی . کتابمو بدید دیگه
-بگو بعد می دم
چشماشو بستو باز کردو گفت: تکواندو
کتابو به دستش دادمو گفتم : منم رشته ورزشیم تکواندوئه
پول رو رو میز گذاشتو گفت : به من چه؟
داشت می رفت که گفتم : یه لحظه صبر کنید بقیه پولتون
لبخندی زدو گفت: راس می گی کرایه تاکسیم که میشه
بقیه پولو به سمتش گرفتمو گفتم : من دان دو هستم اگه می خوای باهات کار می کنم به شرطی که هر جلسه باهات کار کردم 10 دقیقه برام ویولن بزنی
ویولنشو رو دوشش جابجا کردو گفت: از پیشنهاد مزخرفت خوشم نیومد اقاپسر
به سمت در می رفت که دوباره برگشت وگفت: اینجا ایرانه .کمی مکث کرد ودوباره گفت: اخرین بار بود که پامو اینجا گذاشتم
قبل از اینکه کلا از در خارج بشه گفتم: نکنه کاور ویولنت خالیه ؟؟؟؟؟؟ تا هفته بعد همین ساعت فرصت داری فکر کنی
نیشخندی زد ودر رو بستو رفت

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
خوش امدید ×××××××××××××××××× خــــدایا! من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چون تویی دارم و تو همچون خودی نداری .... ×××××××××××××××××× امیدوارم که بهتون خوش بگذره
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    همه در مورد وبلاگ نظر ميدن.شما چطور؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 834
  • کل نظرات : 152
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 192
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 57
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 105
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 520
  • بازدید ماه : 5,731
  • بازدید سال : 67,500
  • بازدید کلی : 522,306